محمدمهدی جانمحمدمهدی جان، تا این لحظه: 17 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

نفس مامان مریم

تب ویروسی

1391/5/11 9:55
نویسنده : مامان مریم
819 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفس مامان خوبی درپست قبلی گفتم که مامان همش دلهره ازتب پانیذی داشت که نکنه به توسرایت کنه همان طور که قدیمها گفتن ودرست هم گفتن که از هر چه بترسید سرتون میاد بله نفس مامان درست بعداز سه که صبح زود ازخواب بیدار شد دیدم تب بالائی داری خیلی ناراحت شدم وبابائی روبیدار کردم چون مامان باید اداره می رفت تواداره همش حواسم پیش نفس مامان بود مرتب زنگ می زدم چون وحالتو می پرسیدم بابائی گفت استامینوفن دادم تا بعدظهر دکترش بیاد مامان از اداره که رفتمدیدم بابائی ونفس مامان  آماده هستن که برن دکتر که مطب کمی شلوغ بود دکتر گفته بود طول کشد ودکتر گفته بود که تب ویروسی وباید طول درمان راطی کنه مامان همش آب هندوانه ومایعاتFood 3D emoticon به شما به زور وتشویق می دادوشب حول وحوش ساعت ١٢ بوددیدم که تو تب می سوخت ناچارشدمازشیاف استفاده کنم وتبت کمی پایین اومد ومامان باخستگی تمام صبح اداره رفتم و الان که دارم این مطلب رومی ذارم زنگ زدم شماوبابائی رفتین بیرون انشاالله وقتی رفتم خونه اثری از تب نباشه اینهم ازتعطیلات تابستانی بیچاره باباجونی البته از  افردا هم تعطیلات تابستان  مامان مریم شروع می شود انشاالله همه همکاران تعطیلات خوبی داشته باشند ماهم در کنارشون     

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

نسیم
24 مرداد 91 16:15
سلام در وبلاگم مسابقه داستان نویسی گذاشتم خوشحال میشم فرزندتان در این مسابقه شرکت کند.تنها کاری که باید بکنید این است که داستان را برای فرزندتان بخوانید سپس فرزند شما ادامه ی آن داستان را تعریف کند و شما بصورت خصوصی در بخش نظر ها برای من ارسال کنید ممنون.