تب ویروسی
سلام نفس مامان خوبی درپست قبلی گفتم که مامان همش دلهره ازتب پانیذی داشت که نکنه به توسرایت کنه همان طور که قدیمها گفتن ودرست هم گفتن که از هر چه بترسید سرتون میاد بله نفس مامان درست بعداز سه که صبح زود ازخواب بیدار شد دیدم تب بالائی داری خیلی ناراحت شدم وبابائی روبیدار کردم چون مامان باید اداره می رفت تواداره همش حواسم پیش نفس مامان بود مرتب زنگ می زدم چون وحالتو می پرسیدم بابائی گفت استامینوفن دادم تا بعدظهر دکترش بیاد مامان از اداره که رفتمدیدم بابائی ونفس مامان آماده هستن که برن دکتر که مطب کمی شلوغ بود دکتر گفته بود طول کشد ودکتر گفته بود که تب ویروسی وباید طول درمان راطی کنه مامان همش آب هندوانه ومایعات به شما به زور وتشویق می دادوشب حول وحوش ساعت ١٢ بوددیدم که تو تب می سوخت ناچارشدمازشیاف استفاده کنم وتبت کمی پایین اومد ومامان باخستگی تمام صبح اداره رفتم و الان که دارم این مطلب رومی ذارم زنگ زدم شماوبابائی رفتین بیرون انشاالله وقتی رفتم خونه اثری از تب نباشه اینهم ازتعطیلات تابستانی بیچاره باباجونی البته از افردا هم تعطیلات تابستان مامان مریم شروع می شود انشاالله همه همکاران تعطیلات خوبی داشته باشند ماهم در کنارشون