زیارت رسول الله وخانه خدا
سلام نفس مامان مریم انشالله همیشه سالم وخوش باشید عذرخواهی می کنم دیراومدم چون مامان مریم درگیراداره ودرس بودم بعد امتحانات ترم شروع شد اصلا متوجه گذشت زمان می شدم نفس مامان هم خیلی خوب بامن وبابانادر همکاری کردخلاصه امتحانات تمام شد هفته بعد ما پروازبرای مدینه منوره داشتیم ما١٦بهمنروزچهارشنبه ساعت ٤رفتیم فرودگاه برف شدیدی می بارید بخاطر برف چندروز ادارات ومدارس تعطیل شده بود مارفتیم بعدازکلی معطلی درفرودگاه ساعت ٩شب اعلام کردن یکی اززائرین درهواپیمافوت شد هواپیما ناچارشد به فرودگاه جده برگرده دیر تر میاد بعد ساعت ١١شب اعلام کردن مشکل فنی برای پیش اومده امشب پرواز لغوشد تافردا فرداش خودشون زنگ زدن گفتن پروازکنسل شد شنبه بیان ساک وسائل تون بگیر ین ماهمه ناراحت بودیم چون ازهمه خداحافظی کرده بودیم من رفتم خونه مامان جون دیدم بابانقی مریض کنار بخاری خوابیده بود خاله راحله وعمو اکبر وبچه ها اومدن خونه مامان جون مامان جون باخودشون بردن بیرون من هم آنجا موندم شام عدسی خوشمزه درست کردم ساعت ٧غروب یکی ازهمکاران که دختر وداماش چون باماهمسفر بودزود تر به ماخبر داد که باید بریم بعدازکمی شرکت هماگیلان زدن گفتن شمافرداپروازدارین ماهم فرداش رفتیم فرودگاه ولی ماباز باورنمی کردیم که بریم ولی به خواست خدا رفتیم صبح رسیدیم رفتیم هتل بعدازکمی استراحت رفتیم مسجد رسول نبی چه عظمتی خدایا شکر که مارو قابل دونستی بعدازسه روز به طرف مسجد شجره حرکت کردیم نفس مامان بایدمحرم می شدصدای لبیک وقتیبه گوش می رسید یه حس وحال خوبی داشتیم چون وقتی روحانی کاروان می گفت اینجا داوازه امن الهی است نفس مامان وقتی به هتل رسیدیم روحانی کاروان گفت هرکس آماده است بریم برای انجام اعمال نفس مامان هم باما همراه شد تمام اعمال راخودش انجام دادجز نمازهاشو که روحانی کاروان گفت باباش می تونه بخونه ناگفته نمونه که نفس مامان عوض بابابزرگش بابای باباش وعموکیوانش طواف انجام داد