اردوی 18اردیبهشت
سلام نفس مامان مریم ببخشید دیراومدم درگیرامتحانات نرم دانشگاه خودمان هم امتحانات اداره بودم چون امسال محبت دوستان زیادبود ماروبرای مرافبت امتحانات گذاشتن تصور کن یه روز مراقب وروز دیگه دانشجو پشت صدلی امتحان ! بگذریم نفس مامان 12اردیبهشت بودکه برای خانم معلم زنگ زدم که روزمعلم روتبریک بگم بعداز کلی صحبت گفت که شماروبرای اردوی آخرسال فومن می برن 17ردیبهشت ازکلاس که می اومدم برای شمازنگ زدم آ ماده باشی تابرای خریداردو بریم باخستگیی داشتم ولی خوش گذشت اومدیم خونه دوتایی باکمک هم کارهاروشروع کردیم وصبح بابا شما روبرد تابه گروه برساند وتمام وقت که اداره بودم باشمادرتماس بودم وقتی ازاداره اومدم خونه حس وحال همیشه رونداشت هرچه تماس گرفتم جواب ندادی ناچارباخانم معلمت تماس گرفتم گفت داری قوتبال می کنی وساعت 6غروب رشت می رسید بابایی ساعت 5جلومدرسه اومدمی گفت نفس مامان نیست خونه سوت وکور وقتی رسیدی باخوشحالی گفتی براتون سوغات دوتادونه کلوجه فومن آورده می گفتی بین خودتون خاله ها تقسیم کنین راستی نفس مامان الان ساعت 2بامدادروزیکشنبه 8تیر است مامان 10نیر آخرین امتحان این ترم دارم به امید موفیت همه یه عکس از اردو برات می زارم ببخشید بد شد دیگه چشهام باز نمی شه