عید92
سلام نفس مامان مریم عید امسال بخاطر فوت عموکیوان زیاد حس وحال خوبی نداشتیم وشماهم زیادحرف عموکیوان می زدی تصمیم براین شد بابائی تنهابره خونه مامان فرخنده من وشما خونه باشیم بعدازرفتن بابانادرشماشروع به لجبازی کردین من وشما خونه مامان انسی رفتیم همه جمع بودن ناهار سبزی پلو وماهی داشتن شما هم خوب خوردی مامان خوشحال شدشماوپانیذ شروع به بازی کردن ماهم تندتند ظرفهای ناهار راشستیم تاموقع سال تحویل همه دورهم باشیم بعداز سال تحویل وروبوسی بابانقی به همه عیدی دادفردابابانقی ومامان جون رفتن رستم آباد من وشما باعمویاسررفتیم رستم آباد وسوم فروردین خاله معصی وعمویاسرتصمیم گرفتن شماروببریم بیرون بهدظهر ر...
نویسنده :
مامان مریم
12:19